۱۷ مهر ۱۳۸۷، ۹:۳۵

گزارش خبری تحلیلی مهر/

بحران ؛ همراه همیشگی کاپیتالیسم

بحران ؛ همراه همیشگی کاپیتالیسم

خبرگزاری مهر- گروه بین الملل : بحران مالی اخیر آمریکا به عقیده بسیاری از ناظران سیاسی و تحلیلگران اقتصادی، همزمان نشانگر پایان دوره مکتب لیبرالیسم سیاسی و سرمایه داری در جهان است.

بحران اخیر مالی آمریکا تا حد زیادی به تصمیمات حوزه سیاسی دولتمردان آمریکایی مربوط می شود آنجا که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه نود قرن بیستم آمریکایی ها را تا آنجا سرمست کرد که خود را منجی بشریت بنامند و داعیه دار تحقق آزادی باشند.

کارشناسان معتقدند حرکت آمریکا برای قبضه نظام بین الملل براساس ارزشهای آمریکایی در قالب مکتب لیبرالیسم از فردای پس از فروپاشی شوروی آغاز شد و در نهایت با وقوع حوادث 11 سپتامبر در نخستین سال از هزاره سوم میلادی وارد فاز اجرایی جهت تحقق این مهم شد.

آمریکا که تنها مانع خود برای بسط ارزشهای اخلاقی مکتب لیبرالیسم را در تمدن اسلامی و هسته مرکزی این تمدن یعنی خاورمیانه می دید پس ازحوادث 11 سپتامبر عازم این منطقه شد تا به این ترتیب با حذف کانون های مخالف مکتب لیبرالیسم به رویای دیرین خود دست یابد.
 
این حرکت با اشغال دوکشور مسلمان افغانستان و عراق تحت نام هجوم برای آزاد سازی و استقرار دموکراسی آغاز شد. از زمان اشغال افغانستان در سال 2001 و عراق در سال 2003 آمریکایی ها در قالب ائتلاف غرب قادر به تحقق اهداف سیاسی خود نشدند.

سرمایه گذاری کلان آمریکا در جنگ افغانستان و عراق از یک سو و هزینه حضور این نظامیان پس از اشغال در کنار شکست آنان در برقراری امنیت در دو کشور یاد شده سبب شد تا رفته رفته اعتراض ها ابتدا به عملکرد امنیتی و نظامی غرب و سپس به استراتژی سیاسی افزایش یابد. استراتژی سیاسی ای که بدون اعتنا به بافت دینی و فرهنگی کشورهای اشغال شده می گفت که ارزشهای وارداتی را می توان در بین مردم منطقه منتشر کرد.

طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا و گروه جی هشت دقیقا ناظر بر این عملکرد آمریکا و غرب علیه منطقه اسلامی خاورمیانه بود. طرحی که خواستار زدودن شاخص های اسلامی فرهنگ کشورهای منطقه و جایگزینی ارزشهای غربی در قالب استقرار دموکراسی بود.

از آنجا که ابزار تحمیل مکتب لیبرالیسم بر کشورهای اسلامی از دید غرب ابزار نظامی و اقتصادی بود لاجرم با شکست نظامی و امنیتی ائتلاف بین المللی غرب به رهبری آمریکا در ایجاد امنیت در افغانستان و عراق، زمینه های سیاسی مکتب غرب را نیز به سمت شکست هدایت کرد.

طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا که با سرو صدایی کم نظیر به جنگ ارزش های اسلامی آمده بود در هیاهوی شکست نظامی آمریکا در عراق و افغانستان مسکوت باقی ماند. این در حالی بود که پنج سال از اشغال افغانستان و سه سال از اشغال عراق گذشته بود. ائتلاف غرب که موقعیت را در برابر جریان های مخالف خود در منطقه تضعیف شده می دیدند، به طور کامل به فاز نظامی روی آوردند تا از آخرین تیر در چله کمان خود جهت جلوگیری از شکست استراتژی سیاسی مکتب مادی گرای غرب بهره جویند.

حمله گسترده به حلقه وصل مقاومت در منطقه یعنی حزب الله لبنان از طریق اسراییل آخرین گام آنان بود. اسراییل و به بیانی ساده تر ائتلاف غرب به رهبری آمریکا در این جنگ شکست خورد و همه امیدهای آنان برای حفظ آبروی مکتب لیبرالیسم به یاس تبدیل شد.

از آنجا که از دیدگاه غربی ها سیاست و اقتصاد دو مولفه لازم و ملزوم همدیگر هستند ، بنابراین پس از شکست سیاسی غرب در خاورمیانه پشت پرده هزینه های اقتصادی لشکر کشی غرب به این منطقه نیز از لایه های زیرین به سطح آمد.
 
آرام آرام فشارهای بین المللی برای عقب نشینی از منطقه آغاز شد. آمریکا ستیزی و تنفر از مکتب لیبرالیسم غرب در بین ملت های منطقه افزایش یافت. اعتراض های مدنی در درون آمریکا و انگلیس و سایر کشورهای اروپایی نسبت به آتش افروزی غرب علیه کشورهای مسلمان فراگیر شد. تا جایی که مخالفان جنگ در هر انتخاباتی که در هرکجای غرب برگزار شد پیروز میدان بودند. طرح خروج تدریجی نیروهای آمریکایی از عراق، طرح بیکر- همیلتون، پیروزی دموکراتها در انتخابات میاندوره ای آمریکا و غیره همه مصداقی برمدعای بالا است.

هزینه نجومی آمریکا برای دوجنگ عراق و افغانستان اگرچه در مقطعی تنها به دستآویزی برای مخالفان جنگ در این کشور بود، اما رفته رفته تاثیر خود را بر اقتصاد داخلی آمریکا گذاشت و منجر به بحران مالی و ورشکستگی چهار بانک بزرگ سرمایه گذاری این کشور شد. 

با ورود آمریکا به مرحله بحران مالی و متعاقب آن زمزمه های تاثیر این بحران بر اقتصاد جهانی، پدیده جدیدی به نام ناکارآمدی نظام سرمایه داری غرب در مدیریت اقتصاد جهان پدید آمد. نظامی که پس از فروپاشی مکتب سوسیالسم در اوایل دهه نود مایه فخر ائتلاف غرب و تنها منجی جهان بشریت از سوی این ائتلاف معرفی می شد.

حال که به زعم بسیاری از کارشناسان اقتصادی،  بحران اقتصادی آمریکا نظام اقتصادی جهان را تهدید می کند بنابراین ذکر این عقیده که نظام سرمایه داری (استراتژی اقتصادی غرب) نیز همانند مکتب لیبرالیسم (استراتژی سیاسی غرب) با شکست مواجه شده است سخنی به گزاف نخواهد بود. مصداق این مدعا زمزمه هایی است که از هم اینک در دنیای غرب برای مقابله با بحران کنونی اقتصادی مطرح است. کارشناسان اقتصادی اروپایی پیشنهاد کرده اند که برای خروج از بحران کنونی اقتصاد باید از ابتکارات شریعت اسلامی در حوزه اقتصاد بهره جست.

یک روزنامه اقتصادی اروپا با انتشار گزارشی تحلیلی از اوضاع وخیم اقتصاد جهانی، اجرای شریعت اسلامی در حوزه اقتصادی را تنها راهکار خروج از فاجعه اقتصادی ای دانست که در نتیجه عمل به نظام سرمایه داری گریبان اقتصاد جهانی را گرفته است.

مجله "چالنجز" در سرمقاله خود تحت عنوان " پاپ یا قرآن" ضمن اعلام اینکه بهترین راهکار برای خروج از بحران کنونی اقتصاد جهانی عمل به شریعت اسلامی است واکنش های تند محافل اقتصادی غرب را برانگیخت.

نویسنده این مقاله  در تحلیل خود با نگاه تردید آمیز به ارزش های اخلاقی نظام سرمایه داری وهمچنین نقش مسیحیت به عنوان دین و کلیساهای کاتولیک در تحکیم این نظام بر اقتصاد جهان نوشت: این نسل اقتصادی فاجعه بار انسانیت را به جهنم رهنمون می سازد.

چالنجز می نویسد: گمان می کنم ما درباره این بحران بیش از اندازه نیاز داریم به اینکه قرآن را به جای انجیل بخوانیم تا آنچه را که برما و بانک های ما گذشته درک نماییم.

از سوی دیگر "رولان لاسکین" سردبیر هفته نامه " لو ژورنال دفاینانس" نیز در تحلیلی صراحتا خواستار اجرای شریعت اسلامی در حوزه های مالی و اقتصادی برای جلوگیری از بحران های اقتصادی ای شد که بازارهای جهانی را  به دلیل مضاربه های خیالی و غیر قانونی متزلزل کرده است.

لاسکین در مقاله خود تحت عنوان " آیا وال استریت به مبانی دین اسلام گردن می نهد؟ " به خطراتی که نظام سرمایه داری بر اقتصاد جهانی مترتب کرده، اشاره می کند و بر ضرورت استفاده از گزینه های جایگزین برای برون رفت از این وضع تاکید کرد.

سردبیر لوژورنال فاینانس توصیه می کند که اجرای شریعت اسلامی در حوزه اقتصادی به رغم تعارضش با سنت اعتقادات دینی غرب بهترین راهکار برای خروج از این فاجعه است.

همچنین لوریتا ناپلیونی پژوهشگر اقتصادی ایتالیا نیز در کتاب خود که اخیرا منتشر شده بر اهمیت سرمایه گذاری اسلامی و نقش آن در نجات اقتصاد غرب اشاره کرده است.

این پژوهشگر غربی نوشت: مسئولیت وضع اضطراری اقتصاد جهانی که اکنون در آن به سر می بریم نتیجه فساد مالی و مضاربه هایی است که بر بازارهای جهانی حکومت می کند و باعث شده است که امروزه ما اقتصاد جهان را اینگونه فلاکت بار ببینیم.

ناپلیونی در کتابش افزود: بانک های اسلامی می توانند جایگزین مناسبی برای بانک های غربی باشند.
 
از این رو می توان هیاهوی غرب در خصوص تعمیم بحران اقتصادی آمریکا به اقتصاد جهانی را تلاشی از سوی دنیای تبلیغی غرب برای انحراف افکار عمومی جهان غرب و جهان اسلام از شکست دو مکتب سیاسی (لیبرالیسم) و اقتصادی (سرمایه داری)غرب در نظام بین الملل ارزیابی کرد.

کد خبر 761732

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha